کمیل جانکمیل جان، تا این لحظه: 15 سال و 5 ماه و 7 روز سن داره

شاهزاده کوچولویی به نام کمیل

روزهایی که گذشت

سلام گلم ، توی این روزهایی که گذشت مامان خیلی سرش شلوغ بود و خیلی کار کرد تا بتونه اسم تورو توی کلاس‌های تابستونی بنویسه چون امسال قراره که شما هم کلاس شنا و هم مدرسه فوتبال بری و کلاس زبان هم که هست و هزینه همه اینها رو من باید تهیه می‌کردم . کلی کار اضافه بر سازمان یعنی تایپ انجام دادم تا بتونم تو گل پسرم رو توی کلاس‌هایی که دوست داری ثبت‌نام کنم. البته خدارو شکر هزینه‌ کلاس‌ها جور شده ولی هنوز ثبت‌نامت نکردم. انشاءالله توی یکی دو روز آینده این کارو انجام می‌دم. توی این چند روز مامان سرمای سختی خورده بود و خیلی به سختی خوب شدم به همین خاطر جای خاصی نرفتیم فقط جمعه‌ها باهم پارک و چهارشنبه‌ها...
26 خرداد 1393

آدرین کوچولو به دنیا اومد

پنج‌شنبه‌ای که گذشت با هم رفتیم خونه خاله پروانه از همکارای قدیمی مامان. چون خدا بهش یه نی‌نی داده بود که اسمش رو گذاشتند آدرین. تو خیلی خوشحال بودی و مدام بهش می‌گفتی بزرگ شو تا با هم بازی کنیم. خلاصه با دوستات یعنی ساریناها و سلاله بازی کردی و البته خیلی هم از دستشون ناراحت شدی چون اونا دختر بودند و می‌خواستن باهم عروسک بازی کنند و تو می‌خواستی بازی پسرونه بکنی و خلاصه باهم کلی جروبحثتون می‌شد و البته تو گریه می‌کردی که چرا اونها با تو بازی نمی‌کنند؟ در کل خوب بود و خوش گذشت. ناهار هم خاله پروانه خیلی زحمت کشیده بود، تو جوجه کباب خوردی چون بیشتر از همه غذاها این غذا رو دوست داشتی و من هم خورشت ف...
10 خرداد 1393
1